کد مطلب: 76307
اخوان المسلمين و آينده پيش رو، از محافظه کاري تا راديکاليزه شدن
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 648
1-اوضاع مصر به سوي بحراني تر شدن و آنارشيسم پيش مي رود. در روابط بين الملل، آنارشيسم را بي سري و نبود يک منبع اتوريته مي نامند که در اين شرايط، بازيگران در فضايي نامطمئن و ناامن به کنش و واکنش مي پردازند. در اين فضا، بازيگران به افزايش قدرت براي کنترل ناامني مي انديشند و درنتيجه تمامي تلاش بازيگران به کسب و افزايش قدرت و درنتيجه به سوي آنتاگونيسم و تخاصم گرايي مصروف مي شود. اگرچه نظريه آنارشيستي نظريه پردازان رئاليست روابط بين الملل را نمي توان دقيقا در تشريح فضاي مصر بکار برد، اما شايد بتوان از اين نظريه در توضيح رفتار کنشگران « ميدان» مصر در ماه اخير استفاده جست.
2- آنچه در مصر مي گذرد، رويارويي دو گروه با يکديگر است که در سطحي بالاتر، با دغدغه ها و منافع کنشگران خارجي آميخته شده است. دو گروه اسلامگرايان به رهبري اخوان المسلمين و غيراسلامگرايان به رهبري و محوريت ارتش. هر دوي اين کنشگران از نيروهاي اجتماعي طرفدار و حمايت هايي در بدنه مردم برخوردارند و از اينرو، هر دو با پشتوانه مردمي به خيابان ها آمده اند.از اينرو آنچه به نظر مي رسد اين است که جامعه به دو بخش پاره شده است و هر دو در پي مبارزه و حذف بخش ديگرند، و اين مبارزه تجلي تمام عيار خود را در اردوکشي هاي خياباني پس از کودتاي اخير ارتش، در ميدان التحرير و رابعه العدويه نمايان ساخته است.
افزايش قدرت براي به کرسي نشاندن حرف خود، تنها دغدغه اين دو گروه است. گروهي براي بازگرداندن مرسي به قدرت، و گروهي براي حذف وي از قدرت مبارزه مي کنند. « ميدان » کنشگران سياسي- اجتماعي در مصر، در روزهاي اخير شاهد اين بي نظمي و آنارشيسم است. اگرچه ارتش توانسته است تا حدي نقش منبع اقتدار را ايفا نمايد، اما با کشته شدن تعداد هرچه بيشتر از طرفداران مرسي و اخوان، اوضاع رو به بحراني تر شدن و آنارشيک تر شدن پيش مي رود.
اخوان المسلمين در مصر دو راه اصلي را مي تواند در پيش روي خود داشته باشد: رفتن به سوي پذيرش کودتا و سعي در بازيگري در آينده سياسي مصر از طريق مشارکت در انتخابات آينده و فشار براي برگزاري آن و فتح احتمالي دوباره قدرت در مصر يا حداقل بخش قابل توجهي از آن؛ و راه دوم، راديکاليزه شدن هر چه بيشتر از طريق رجوع به آراي برخي از نظريه پردازان سلف خود، همچون سيد قطب. |
---|
3- اخوان المسلمين که پس از انقلاب 2011 قدرت سياسي را در دست گرفت، اشتباهات استراتژيک زيادي داشته است. اشتباهاتي که سبب بوجود آمدن وضعيت کنوني در مصر شده است. البته نمي توان به بازيگري طرف مقابل و جبهه بين المللي و منطقه اي و نقش آن در اوضاع کنوني مصر بي اعتنا بود، اما اين چيزي از اشتباهات اخوان نمي کاهد. اشتباهات اخوان را مي توان در دو بخش سياست داخلي وخارجي گنجانيد: در بخش داخلي مي توان اشتباهات استراتژيک اخوان را اينگونه برشمرد:
اصرار مرسي و اخوان المسلمين (والبته سلفي هاي همپيمان وي) در ناديده گرفتن نزديک به 49 درصد از مردمي که به وي راي نداده بودند، و در نتيجه ميل به انحصار طلبي در قدرت، آنهم در شرايطي که انقلاب مصر در دوره نوپايي به سر مي برد؛ ارزيابي غلط مرسي و اخوان از ميزان قدرت خود، و دست کم گرفتن نهادهاي سنتي قدرت همچون ارتش و نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي؛ عدم مديريت چالش قانون اساسي و تصويب مناقشه انگيز آن با راي بسيار شکننده و رفراندوم 41 درصدي؛ عدم توانايي در ايجاد شکاف در صفوف مخالفين و کشانيدن بخشي از آنها به سمت خود، با شريک ساختن آنها در بخشي از قدرت و سپردن گوشه اي از پست ها به آنان؛ و نهايتا ناکارآمدي در پاسخگويي به خواستهاي بحق انقلابيون در حيطه ايجاد تغيير در حوزه اقتصادي مردم و رفع موانع و مشکلات اشتغال، بيکاري و معيشت مردم.
در حوزه سياست خارجي نيز مرسي و دولت اخوان المسلمين، به دلايل زير موفق نبودند: عدم موضعگيري و عملکرد شفاف در مورد مساله فلسطين، بعنوان زخمي عميق بر پيکره جهان اسلام و مردم عرب، به گونه اي که هيچ تفاوتي در عملکرد و مواضع مرسي و مبارک وجود نداشت. مرسي با فرستادن سفير به اسرائيل نشان داد که همچنان به کمپ ديويد وفادار است و اين، از ديدگاه مردم انقلابي امري غير قابل قبول بود.
مماشات در سياست خارجي و برگزيدن رويکرد منفعلانه و رفتن به سوي دشمنان ايدئولوژيک خود نظير عربستان سعودي و پشت کردن به دوستان واقعي خود همچون محور مقاومت به رهبري ايران، از ديگر دلايل اين حوزه است. مرسي براي جلب رضايت طبقه متوسط مصر و در نتيجه جلب پشتيباني آنان، به سوي جذب کمک هاي اقتصادي عربستان، قطر و آمريکا رفت و از سوي ديگر، اگرچه به رهبري ايران نامه درخواست کمک نوشت، اما بعلت تناقض گفته شده، نتوانست حتي پاي نامه خود بايستد و عملا با پشت کردن به ايران و دور شدن از اين دوست ايدئولوژيک خود، روزبروز به سوي قهقراي سقوط پيش رفت.
عدم موضعگيري درست در قبال مسائل منطقه و انقلابهاي بيداري، يکي ديگر از اشتباهات استراتژيک اخوان و مرسي بود. در قصه بحرين و يمن، اخوان المسلمين آنچنان از اين تحولات بيگانه بودند، که گويي عملا هيچ نقشي در جهان عرب و دنياي اسلام نداشتند. ، در کنار اين مساله، آنان با موضعگيري در مقابل اسد و ايستادن در کنار عربستان و قطر و ترکيه در موضوع سوريه، عملا نشان دادند که هيچ استقلالي از خود ندارند و مواضع آنها از جاي ديگري به آنان ديکته مي شود و آنها صرفا مجري سياست ها هستند.
راهي که اخوان المسلمين رفت، اساسا يک اشتباه تاريخي بود. آنان مي بايستي با تاسي به انقلاب ايران، کميته اي به نام « شوراي انقلاب» راه اندازي مي کردند و در آن تمامي فعالان اصلي و نمايندگان انقلابي را به عضويت در مي آوردند و به اين شورا تهيه پيش نويس قانون اساسي را محول مي کردند و با تشکيل مجلس موسسان، رفراندم قانون اساسي را برگزار مي کردند و آنگاه به ساخت نهادهاي جديد، و اصلاح نهادهاي قديم مي پرداختند. |
---|
4- آنچه در جنبش هاي اجتماعي و انقلابي اهميت دارد و بايستي نخبگان جنبش ها به آن توجه کنند، توجه به تاريخ و مطالعه جنبش هاي مشابه است. اگر نخبگان مصر، انقلاب اسلامي ايران را به خوبي مطالعه مي کردند، و راه پيش رو را بر اساس اين تجربه موفق ريل گذاري مي کردند، هيچ گاه به اين نقطه نمي رسيدند. راهي که اخوان المسلمين رفت، اساسا يک اشتباه تاريخي بود. آنان مي بايستي با تاسي به انقلاب ايران، کميته اي به نام « شوراي انقلاب» راه اندازي مي کردند و در آن تمامي فعالان اصلي و نمايندگان انقلابي را به عضويت در مي آوردند و به اين شورا تهيه پيش نويس قانون اساسي را محول مي کردند و با تشکيل مجلس موسسان، رفراندم قانون اساسي را برگزار مي کردند و آنگاه به ساخت نهادهاي جديد، و اصلاح نهادهاي قديم مي پرداختند.
تاسيس نهادهاي انقلابي برآمده از اين شورا و با هدايت آن، سبب برقراري موازنه قدرت در سطح داخلي مي شد و در درازمدت، انقلاب مصر با سپري کردن دوره گذار، وارد دوره تثبيت مي شد. اما راهي که مصر طي کرد و ناشي از بي تجربگي اخوان و عدم توجه به مورد انقلاب اسلامي ايران بود، راهي صد درصد متضاد بود. در اين راه، فرماندهان ارتش مبارک، و نهادهاي قديمي قدرت همچون ارتش، مسئوليت تدوين پيش نويس قانون اساسي را برعهده گرفت و از دل آن مجلس شعب بيرون آمد.
از همان آغاز معلوم نبود که اين مجلس شعب چه وظايفي را برعهده دارد و آيا تهيه پيش نويس قانون اساسي وظيفه اين مجلس است يا خير. در اينجا بود که تنش ميان اخوان و نظاميان به اوج خود رسيد و پس از ماموريت يافتن يکصد نفر از نمايندگان مجلس براي تهيه پيش نويس قانون اساسي جديد، مجلس توسط شوراي عالي نظامي و بوسيله دادگاه قانون اساسي منحل شد. از دل اين قانون اساسي موقت بود که مرسي و اخوان المسلمين به قدرت رسيدند و اين پيش نويس، چون توسط فرماندهان ارتش مبارک تهيه شده بود، تفاوت هاي بسيار اندکي با قانون اساسي نظام سابق داشت. چنانچه اخوان راه اول را طي مي کرد و در دام نقشه اي که برايش کشيده بودند نمي افتاد، قطعا دوستان سابقش را از دست نمي داد و قطعا روز بروز بر مشروعيت اجتماعي و مردمي خود مي افزود.
5- مباحث مذکور، چيزي از اين نکته نمي کاهد که به هر حال، آنچه در مصر اتفاق افتاد، يک کودتا عليه اسلامگرايان اخواني بود. کودتايي که با زيرکي صحنه گردانان، با اقبال بخشي از مردم مصر مواجه شد. بخشي از مردم که در دهه هاي اخير پايگاه اجتماعي و فکري مشخصي را داشته اند و به دسته ها و گروه هاي متفاوتي تعلق داشته اند. اقليت هايي همچون قبطي ها که حدود 15 درصد از جامعه مصر را شامل مي شوند، سکولارها، ملي گراها، حاميان مبارک و ... همگي مخالفين مستحکم و ريشه دار اسلام سياسي اخوان بودند که در کودتاي اخير نقش پررنگي را بازي کردند.
آنچه در مصر مي گذرد، رويارويي دو گروه با يکديگر است که در سطحي بالاتر، با دغدغه ها و منافع کنشگران خارجي آميخته شده است. دو گروه اسلامگرايان به رهبري اخوان المسلمين و غيراسلامگرايان به رهبري و محوريت ارتش. هر دوي اين کنشگران از نيروهاي اجتماعي طرفدار و حمايت هايي در بدنه مردم برخوردارند و از اينرو، هر دو با پشتوانه مردمي به خيابان ها آمده اند. |
---|
ارتش و نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي مصر، در دهه هاي متوالي بخشي از فرهنگ سياسي مردم شده است. مردم مصر با ارتش متولد شده اند، زيسته اند و مرده اند و بازيگري ارتش را در صحنه هاي مختلف ديده اند. ارتش و نهادهاي امنيتي مصر بخش قابل توجهي از مردم را تشکيل مي دهند (بيش از دو و نيم ميليون نفر) که بيش از يک چهارم بودجه 19 ميليارد دلاري مصر را به خود اختصاص مي داده است.
اين جمعيت کثير، اين قدرت را داشته و دارد که با به خيابان آوردن حاميان و حتي خانواده خود، اردوکشي هاي خياباني را به نفع سامان دهندگان نظم سياسي آينده رقم زنند. دليل استقبال بخشي از بدنه اجتماعي مصر از کودتاي ارتش عليه مرسي و اخوان را بايستي در اين مساله جست.
6- اخوان المسلمين در مصر دو راه اصلي را مي تواند در پيش روي خود داشته باشد: رفتن به سوي پذيرش کودتا و سعي در بازيگري در آينده سياسي مصر از طريق مشارکت در انتخابات آينده و فشار براي برگزاري آن و فتح احتمالي دوباره قدرت در مصر يا حداقل بخش قابل توجهي از آن؛ و راه دوم، راديکاليزه شدن هر چه بيشتر از طريق رجوع به آراي برخي از نظريه پردازان سلف خود، همچون سيد قطب.
تجربه تاريخي اخوان از سال 1928 تاکنون، نشان از دو دوره و دو گرايش اصلي در خط و مشي اين تشکل داشته است: محافظه کاري و راديکاليزه شدن، که البته سهم محافظه کاري بسيار بيشتر بوده است. اخوان تنها در دهه هاي 40 و 50 و با ظهور سيد قطب و آراي جنجالي وي در تقسيم بندي دنيا به دارالاسلام و دارالحرب، و همچنين با تقسيم بندي وي از حاکمان جوامع، و تعريف نمودن وظيفه جهاد در برابر حاکمان داخلي جوامع اسلامي همچون مصر در دوران ناصر، به سوي مبارزه همه جانبه پيش رفته است و از اينرو مي توان سيد قطب و افکار وي را استثنايي بر محافظه کاري اخواني قلمداد کرد.
استثنايي که البته افکارش در نقاط ديگر جهان اسلام بيش از جامعه مصر طرفدار پيدا کرده و در دوره هايي نيز به عملگرايي شديد رسيده است. اگرچه متفکران و فعالان اخواني پس از قطب، اخوان را دوباره به سوي محافظه کاري سوق داده و افکار وي را بدعت در اين جنبش خوانده اند ( که البته فضاي اجتماعي و سياسي و امنيتي مصر نيز در اين اعلام نظرها بي تاثير نبوده است)، اما رجوع به سيد قطب، بار ديگر مي تواند سرلوحه و دستورکار اخوان قرار گيرد و اگر چنانچه اين مساله اتفاق بيافتد، قطعا مصر به سوي يک جنگ داخلي تمام عيار پيش خواهد رفت. راديکاليزه شدن اخوان، به دوپارگي جامعه دامن خواهد زد و بحران مصر را به سوي پيچيدگي بيشتر سوق خواهد داد.
از سوي ديگر، چنانچه اخوان به سنت محافظه کار خود روي آورده و راه اول را انتخاب کند، شايد بتواند در آينده مصر تاثيرگذاري بيشتري داشته باشد. فتواهاي اين روزهاي برخي از مفتيان سلفي همچون محمد العريفي از سويي، و فتواهاي قرضاوي به عنوان مفتي اخوان المسلمين، اخوان را به راديکاليزه شدن سوق داده است و اين مي تواند خطر و حتي تله اي براي آنان باشد، چرا که رفتن به سوي جنگ داخلي، دست ارتش را در سرکوب آنان بازتر خواهد گذاشت، و حاميان غربي اين نهادِ تا بن دندان آمريکايي را مصمم تر خواهد کرد تا به حمايت همه جانبه از آن روي آورند.
دکتر احمد نادري عضو هيات علمي دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران